آویناآوینا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 4 روز سن داره

آوینا؛ عشق مامان و بابا

آوینا در بیست و چهار ماهگی

اردیبهشت 94 سلام عروسک زیبای مادر دخترک ناز ما این روزها در اوج شیرینی و شیرین زبونیه...تلاشت برای جمله بندی همراه با تلفظ بامزه کلمات حسابی قند تو دل آدم آب می کنه. الان میتونی پیوسته چندین جمله رو پشت سر هم بگی و تقریبا یه ماجرا رو برای ما تعریف کنی. شیرین کاری هات: - الان قرآن می خونی...سوره والعصر و سوره فلق رو بلدی و خیلی بامزه می خونی. البته بعضی وقتا آیه هاشو با هم ترکیب می کنی و بامزه تر میشه. توی مهد کودک اینا رو بهت یاد دادن. کلاستون 8 نفره و مربی ات میگه تو بین سن و سال های نزدیک به خودت، زودتر از بقیه یاد گرفتی. - شعر هایی که الان کامل می خونی:   - شعر "آی زنبور طلایی"...
29 ارديبهشت 1394

آوینا در بیست و دو و سه ماهگی

اسفند93 و فروردین 94 سلام عروسک شیرین زبون مامانی   ماه های اسفند و فروردین اوج شیرین زبانی و افزایش قدرت کلامی تو بود. مخصوصا نیمه اسفند که رفتیم شیراز، در عرض دو روز تو به قدری پیشرفت داشتی که منو حسابی متحیر کردی. وقتی رسیدیم شیراز، انگار با دیدن ساینا و روژینا جو رقابتی شد. تو به طرز غافلگیرکننده ای شروع به حرف زدن، شعر خوندن و خودنمایی کردی. تمام شعرایی که من برات می خوندم یا مهدکودک بهت یاد داده بودن رو کامل حفظ بودی، فقط انگار تا اون وقت رو نکرده بودی. خلاصه دوره ی جالبی بود. تقریبا یک ماه کنار همدیگه بودیم. البته این یک ماه کل سیستم  عادی زندگی ما رو بهم ریخت. مشکل اصلی این بود که تو دیگه نمی خواستی ...
29 ارديبهشت 1394
1